سوفي جان مبارك
چهار شنبه شب ( 94/8/27) حدود ساعت 9 تو اتاق مشغول بازي بوديم كه صداي مامان رو از راهرو شنيديم كه به سمت اتاق ما مي اومد و خطاب به من ميگفت: اگه آره چي برام مي خري و اگه نه چي! به خدا فهميدم از لحن صداش و از چهره اش كه بله نشانه مثبته!! فقط گفتم يا ابوالفضل! مباركه.. خيلي خوشحال شدم..خوشحالي رو تو چهره و روحيه مامان هم ديدم! و احساس كردم كه سنگين تر شدم و بعد با خودم درگير كه اي بابا زياد سنگين نشو! اينهمه آدم! اينهمه بچه! اولي و دومي و سومي و چهارمي و..... خدايا! با تمام سختيهاش خوشحالم و واقعا احساس مي كنم كه چقدر ميخواستم كه بشه...ديگه به زودتر و دير ترش كاري ندارم..به مرضي هم قبلا گفته بودم كه با تمام وجودم آماده ام! آره ني ني ...
نویسنده :
محمد رضا
9:39